هزل خوانی



من ویکند خودمو به در آوردن این شعر گذروندم. البته نه همشو
هزل خوانی یکی از انواع شعر هاست در زبانه فارسی با مضمون طنز که در زمانی نه چندان دور در محافل! بسیار رواج داشته.
این یک نمونه از هزل خوانی هست. من معزرت میخوام اگه شما به این چیزا گوش نمیدید و کلا روحتون لطیف تر از این حرفاست.

من پسر با ادب میرزا مشیرم ... رفتم تو آب، آب اومده تا سر زانوم
فاطمه نسا گفت که من مخلصم... انگشت بکن تو سوراخه گوشم
ما مریدیم و تو هستی پیر ما...اندکی بنشین به روی صندلی
بیا بنشین بروی پارچه گونی... جوابم را بده ای بچه مرشد
اشرف پلنگ گفت واست میمیرم... گفتم بیا بپر بروی هوا
شازده تو آفتاب و من تو سایه ام ... از تشنگی لیس میزنه به دستم
پیراشکی گوشتی میخوری یا خامه ... تاج الملوک میگه لای نون
اختر چپول اگر پسر بزاید ... حاج آقا صمد یه عمر اونو میبوسه
سکینه آپارتی که به اون پیری ... به من میگه ریختت چقدر خوشگله
بین من و رقیه بده بستونه .... شیر که میخوام لبم روی لیوان
خدیجه خله شنگول در زندگی... کارش شده شب تا سحر رقصیدن
ممدلی هی دست میزنه به چونم ... گمون کنم نظر داره به چشمم
مشتی رجب که خوب نمد میمالید .... جای زنش الاقاشو بغل کرد
گاری موسی توی گل جا مونده ... یالا پاشو هل بده بچه خوش تیپ
ممدلی قصاب که چاقوش خونیه ... همه میدونن ناکس خر بد لج
عباس گامیش که با خودش ور میره ... بتول میگه که خیلیم خر شده
عربعلی خوش هیکل و پولداره .... اندازه زدن حدود یه متر پا داره